
چگونه مادر خوبی باشیم؟ (قسمت دوم)
در شمارهی قبل خواندیم که بحث تربیت کودک و نوجوان، از جمله مباحثی است که طرفداران زیادی دارد. بیشتر مادرها میخواهند بدانند چگونه باید فرزندشان را تربیت کنند تا در آینده فردی صالح، سالم و مفید باشد. اما متأسفانه غالباً به جای دقت در اصول و ریشههای بنیادین تربیت، مشغول جزئیات میشوند! سپس دانستیم که اگر ما زنان، نگاه و اندیشهمان را به نقشهایمان در زندگی، درست و الهی کنیم، میتوانیم جایگاهمان را در تربیت بیابیم و عاملی عالی، برای تربیت فرزندانمان باشیم.
در این شماره برآنیم تا نقش خانواده و به خصوص نقش کلیدی مادر را به عنوان عضوی از اعضای خانواده، در تربیت کودک بررسی کنیم؛ اما قبل از ورود به بحث لازم است تعریفی از تربیت ارائه دهیم.
شهید مطهری در کتاب « تعلیم و تربیت در اسلام»، تربیت را چنین تعریف میکنند:
« تربیت عبارت است از پرورش دادن؛ یعنی استعدادهای درونیای را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت درآوردن و پرورش دادن… این پرورش دادنها به معنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن موجود است… و از همینجا معلوم میشود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت، یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء باشد.»[۱]
در دیدگاه اسلام، بشر مثل دانهای است، پُر از استعدادهای بالقوه، استعدادهای خداگونه؛ طبق آیاتی مثل “نفخت فیه من روحی”[۲] خداوند از روح خودش در انسان دمیده است. روح خدا یعنی چه؟ یعنی اسماء و صفات الهی؛ پس اسماء و صفات الهی، در ما انسانها به صورت بالقوه وجود دارد و این استعدادها باید طی مسیر و شرایطی بالفعل شود و ظهور کند.
با این وصف، ما باید فرزندانمان را همچون دانهای ببینیم که باید در مسیر و شرایط رشد قرار گیرند تا جوانه بزنند، ساقه دهند، شکوفه کنند و در نهایت به بار بنشینند.
به عبارت دیگر، اول قدم در رشد و تربیت کودک، فراهم کردن شرایط رشد و کمال اوست. پس در این صورت، منِ مادر به عنوان یک باغبان، زمینهساز ظهور و شکوفایی استعدادهای این بذر پُر استعداد هستم. اما چگونه؟
با ایفای درست و صحیح وظایف، تکالیف و نقشهایم! چگونه میتوانم این وظایف و تکالیف را بشناسم؟
با قرار گرفتن در جایگاه اصلی خودم.
جایگاه من چیست؟
برای فهم جایگاه خود در تربیت کودک، باید جایگاه و نقش خود را در خانواده، که بستر رشد کودک است بشناسیم.
با پیوند مرد و زن و ازدواج آن دو, خانواده شکل میگیرد؛ یعنی آن دو با هم، حریم و محدودهای به نام خانواده ایجاد میکنند. ایجاد این حریم به وسیلهی این دو نفر، همچون ایجاد یک چهاردیواری, سلول یا چارچوب است.
هر کدام از زن و مرد در سلول خانواده، همچون دیوار هستند، با این تفاوت که یکی دیواری مستحکم و استوار است و دیگری دیواری دارای پنجره. پنجرهای برای ورود نور. کدام نور؟ نور ربوبیت الهی.
فرزند همچون دانهای است که وارد این سلول میشود تا رشد کند و استعدادهایش به شکوفایی برسد. آنچه که باید در این مثال مورد توجه قرار گیرد، آن است که خانواده و مادر به خودی خود، تربیت کننده نیستند! بلکه آنها مجرای تربیت هستند. مادر باید این توانایی را داشته باشد که در دیوارِ خود، پنجرهای بسازد که نور را عبور دهد. مسلماً با ورود نور به درون این سلول، هم دانه رشد میکند و هم دیوارها و پنجره گرم میشوند. یعنی همگی از نور بهرهمند میشوند. بالعکس اگر نور نتابد، هم دانهها از میان میروند و رشد نمیکنند و هم دیوارها یخزده میمانند.
حال اگر مادر به جای اینکه مجرای عبور نور باشد، خود را فاعل فرض کند و تربیت کننده بداند، سلول خانواده، دیواری بدون پنجره خواهد شد و وقتی پنجرهای نباشد، هرگز نور به درون سلول نمیتابد.
وقتی مادر با فاعلیت خود، اجازهی ساخته شدن پنجره بر دیوار وجودش را ندهد، مانع نفوذ نور به درون خانواده شدهاست؛ در نتیجه ظلمت و تاریکی محیط خانه را پُر میکند. از طرفی در این ظلمت، او دیگران را مقصر میداند و فکر میکند، ایراد در همسر یا اطرافیانش است! و آنها هستند که نمیگذارند نور وارد خانه شود و همه جا را روشن کند! غافل از اینکه وظیفهی خود او بوده که پنجرهای در خود ایجاد کند و از هر آنچه که سبب تیره و کدر شدن پنجره میشود, جلوگیری نماید. اما برعکس نه تنها خود را فاعل میداند, بلکه تلاش میکند تا پدر هم برای تربیت کاری انجام دهد. یعنی پدر هم فاعل باشد؛ نتیجه چه خواهد شد؟ حجاب روی حجاب!
در چنین محیطی نه فرزند شکوفا میشود، نه مادر و پدر! و نقص و ظلمت در این محیط حاکم میشود. چهکسی از این همه نقص و ظلمت رنج میبرد؟
اعضای خانواده.
پس رمز تربیت در این است که مادر خود را تربیتکننده نبیند؛ بلکه بداند تربیتکنندهی اصلی «رب» است و با نور اوست که همهی هستی تربیت میشوند. پس نقش او در این میان چیست؟
اینکه به عنوان یک دیوار، آجرهای خودیت و فاعلیت را بشکند و غبار منیتها را از خود دور کند تا پنجرهای بسازد که نور را به کانون خانوادهاش انتقال دهد. چگونه این کار را بکند؟ با مفعول شدن.
یعنی سعی کند به جای فاعل بودن مفعول باشد؛ اما این امر چطور ممکن است, موضوعی است که در جلسهی بعد دنبال میکنیم.
کارشناس تربیتی: مریم جوکار
[۱]– تعلیم و تربیت در اسلام, شهید مطهری، ص ۴۴٫
[۲]– سوره حجر، آیه ۲۹٫