چگونه مادر خوبی باشیم؟ (قسمت سوم)
دانستیم زن و مرد با پیوند ازدواج، چهاردیواری و سلولی به نام خانواده ایجاد میکنند. هر دو، دیوارند؛ با این تفاوت که یکی، دیواری مستحکم و استوار است و دیگری، دیواری دارای پنجره برای ورود نور ولایت و ربوبیت الهی. گفتیم فرزند، همچون دانهای است که وارد این سلول میشود تا رشد کند و استعدادهایش شکوفا شود.
حال اگر مادر که نقش دیوارِ پنجرهدار را در خانواده ایفا میکند، با خودیهای خود، اجازهی باز شدن پنجره را ندهد، مانع نفوذ نور به درون خانواده شده است و در نتیجه نه خود و نه همسر و فرزندانش در چنین سلولی هرگز به رشد و تعالی نخواهند رسید.
پس مادر، وظیفه دارد موانع و آجرهایی را که جلوی این پنجره، چیده شده است، بردارد تا نور ربوبیت به درون سلول خانواده وارد شود؛ اما چگونه بردارد؟ با درایت، از خود گذشتگی، اظهار بندگی و تبعیت محض از اوامر پروردگار و انجام تکالیف در تمام ابعاد. به عبارتی، تنها راهِ برداشتن موانع، “مفعول شدن” است.
توضیح، آنکه مادر به خودی خود و با اتکا به نیروهای خود، نمیتواند این آجرها را بردارد؛ بلکه باید در میادینی قرار گیرد که این آجرها خراب شوند! اما این بدان معنا نیست که مدام برای خود، مشکلات و سختی بتراشد، یا توسریخور و افسرده شود. بلکه خداوند، لطف کرده و خود، راه خرد شدن این آجرها را در مسیر زن قرار داده است. تنها وظیفهی زن، این است که هوشیار باشد و با بصیرت لازم، فقط و فقط در مسیر بندگی قرار گیرد؛ یعنی هر چه را که خداوند در قالب دین و در جلوهی فقه، شریعت، اخلاق و بینش الهی، بر او تکلیف کرده است، مو به مو انجام دهد. که اگر چنین کند و در مسیر فطری خود قدم بردارد، خود به خود این مسیر طی میشود و آجرهای مانع، از دیوار وجودش کنار میرود؛ تا اینکه وجودش، انوار الهی را به درون کانون خانواده منتقل میکند.
در حقیقت، مشکل بیشتر ما زنان، از آنجا شروع میشود که در مسیری که خداوند ترسیم کرده است، چون و چرا میآوریم و دستورات الهی را تفسیر به رأی میکنیم؛ در یک کلام، نمیخواهیم “مفعول” باشیم! آجرهای خودیمان را دوست داریم و فکر میکنیم با شکستن و خرد شدن این آجرها، ماییم که خرد و له میشویم؛ لذا با حفظ آنها، میخواهیم خود را در تمام جزییات تربیتی فرزند، وارد کنیم و به اتکای خودیهامان، برای نجات او، کاری انجام دهیم! در حالی که نقش مادر در تربیت، این است که در مسیری قرار گیرد که این آجرها که مانع ورود نور شدهاند، خراب شوند.
نتیجهی این حفظ خودیها چه میشود؟ آجر روی آجر، مانع روی مانع، حجاب روی حجاب!
در همین موقع است که شیطان با علَم کردن عقایدی همچون فمینیسم، اومانیسم، فرزندسالاری و… به میدان خانواده وارد میشود و به توجیه و سرپیچی ما، دامن میزند؛ و ما ناخواسته و ندانسته، به تبعیت از او در میدان زندگی، به تاخت و تاز میپردازیم. نتیجه؟ باز هم حجاب روی حجاب! کی نتیجهی حرکت غلطمان را میبینیم؟ در زمان بلوغ فرزندانمان؛ آنجا که میبینیم تمام روشهای تربیتی را که با تکیه بر خود بر او تحمیل کردهایم، پس میزند و جلوی ما میایستد! آنجاست که کاسهی “چه کنم؟ چه کنم؟” به دست میگیریم و دنبال انواع مشاورها به راه میافتیم. نتیجه؟ دوباره حجاب روی حجابی دیگر!
تنها راهِ دریدن تمام این حجابها، “سلم محض” در برابر اوامر الهی است. زیرا مسیری که خداوند برای زن تعریف کرده، خود به خود او را به سمتِ گشودن پنجرهای شفاف در دیوارهای وجودش سوق میدهد؛ پنجرهای که نور را به او و همسر و فرزندانش میتاباند.
حال میخواهیم بدانیم در این مسیر، مهمترین وظیفه و تکلیف الهی برای زن چیست؟ چگونه زن میتواند بندگی خود را در میدان مهمترین تکلیف، به پروردگارش ابراز کند؟ مفعول شدنی که خداوند برای زن تعریف کرده است، چگونه ظهور میکند؟
با قرار گرفتن و سلمِ در برابر “قوّامون”؛ قوّامون، چه کسانی هستند؟
“الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أنْفَقُوا مِنْ أمْوالِهِمْ…”
مردان، قوّام بر زنان هستند؛ به آنچه خداوند از فضلش بر آنان داده و نیز آنچه از اموالشان انفاق کنند…
راه اصلی و اساسی زن برای اینکه بتواند مانند پنجرهای، نور الهی را به کانون خانواده وارد کند، پذیرفتن قوّامیت همسر با تمام وجود و به نیتِ عبودیت حقتعالی است. این پذیرش در حقیقت، پذیرفتن مشیت الهی در پستی و بلندیهای زندگی است و نتیجهاش مفعول شدن، سِلم وجود، خراب شدن آجرهای خودی و حب دنیا، و شفاف شدن روزنهی ورود فیوضات الهی است.
البته تخریب آجرها و ذبح خودیها، از سن تکلیف با تن دادن به احکام شرع آغاز میشود و اطاعت از پدر، جلب رضایت مادر، تن دادن به مشکلات و سختیهایی که در خانهی پدری پیش میآید و…، اولین قدمهای این حرکت است؛ اما پس از ازدواج، اساسیترین نقش در ذبح خودبینی و سرکشیهای زن را، همسرش به عهده دارد، تا پنجرهی وجود او را بگشاید و خانه را نورانی کند.
بنابراین مسیر تربیت فرزند، از همان زمانی آغاز میشود که زن بر سر سفرهی عقد، به قوّامیت همسرش “بله” میگوید؛ و هر چه او در برابر همسرش، خاضعتر و تابعتر باشد، ظهور اسم ربّ الهی در آن خانه برای تربیت فرزند، بیشتر است. اما بیشتر ما زنان در ازدواج، با “بله” گفتن دنبال چه هستیم؟! جز این است که میخواهیم مرد در مقابلمان تسلیم شود و نه تنها خودیهایمان را ذبح نکند، بلکه هندوانه هم زیر بغلمان بگذارد و هر چه اراده میکنیم، برایمان فراهم کند؟! بدانیم که این، آغازِ خطا و انحراف زندگی از مسیر صحیح است.
در شمارهی بعد، دربارهی قوّامیت مرد و چگونگی تسلیم بودن زن، بیشتر سخن خواهیم گفت.